جدول جو
جدول جو

معنی فتح خان - جستجوی لغت در جدول جو

فتح خان
(فَ حِ نُو)
دهی است از دهستان نارویی بخش شیب آب شهرستان زابل که در 32 هزارگزی خاور سه کوهو و 3 هزارگزی خاور راه فرعی بندکوهک به زابل قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 85 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت خان
تصویر هفت خان
کاری مهم و دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتح باب
تصویر فتح باب
گشودن در، کنایه از شروع کار
در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند
فرهنگ فارسی عمید
(فَتْ تا)
از سرداران ایل بختیاری و معاصر کریمخان زند است، که پس از غلبۀ سپاه کریمخان بر لرستان و جایگاه آن ایل بسوی عراق و عربستان گریخت. سپس با چند تن دیگر از یاران و هم قطاران خود دوباره روی دوستی با کریم خان نمود. (از مجمل التواریخ گلستانه ص 156 و 246)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام یکی از بزرگان باستانی نصیریان یعنی علی اللهیان. و او را خان آتش نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(فَ حِ)
کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد. (برهان) :
گفته ناگفته کند از فتح باب
تا از آن نی سیخ سوزد نی کباب.
مولوی.
بیا که فرقت تو چشم من چنان دربست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز.
حافظ.
رجوع به فتح الباب شود، ابتدای بارندگی. (برهان) :
تو آن کسی که ز باران فتح باب کفت
مزاج سنگ شود مستعد نشوونما.
انوری.
رجوع به فتح الباب شود، نظر دو کوکب که خانه های ایشان مقابل باشد. (برهان). و در این باره ذیل فتح الباب به تفصیل شرح داده شد. رجوع به فتح الباب شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَهْ)
اصطلاح بازی نرد خانه آخر نرد، مقابل افشار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ فَ)
خان. فرزند کریم خان زند دومین از سلاطین زندیه. او پس از وفات کریم خان بسلطنت رسید1193 هجری قمری و هم در آن سال محمد صادق خان برادر کریم خان وی را از سلطنت خلع کرد
لغت نامه دهخدا
کاروانسرایی که شتران را در آن جا مسکن و غذا دهند و نگهداری کنند طویله شتر اشتر خان
فرهنگ لغت هوشیار
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
نام چهار قله ی بسیار بلند در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی